زندگی نامه ادوارد جنر کاشف واکسن
ادوارد جنربه سال 1749 در بركلي از توابع گلاسترشر انگلستان به دنيا آمد . شش ساله بود پدرش كه يك روحاني مسيحي بود، درگذشت ، برادر بزرگترش مسئوليت تربيت او را به عهده گرفت. تحصيلات ابتدايي خود را در مدارس محلي گذراند ، ودر آنجا به تاريخ طبيعي علاقه مند شد. در 21 سالگي به لندن رفت تا زير نظر پزشك مشهوري به نام "جان هانتر"به تحصيل ادامه دهد. دوسال در منزل هانتر سكونت داشت. در سال 1771 "سرجوزف بنكس"او را استخدام كرد تا نمونه هاي جانوري را كه در سفر اول كاپيتان كوك جمع آوري كرده بود، برايش آماده و مرتب كند. در دومين سفر اكتشافي كوك، به او پيشنهاد شد كه به عنوان طبيعيدان با آنها همسفر شود، اما جنر براي آنكه طبابت خود را در بركلي، و بعدها در "چلتنهم"ادامه دهد، اين پيشنهاد را رد كرد. تحصيل طب را زير نظر دانيل لادلو ، از جراحان سادبري آغاز كرد .
در اين هنگام بود كه دخترك شيردوشي ، رابطه بين آبله گاوي و آبله را برايش تعريف كرد . قاعدتاً در همين زمان بود كه خيال ايمن سازي در ذهنش نشو و نما يافت. وقتي درلندن بود رابطه بين آبله گاوي و آبله را براي هانتر مطرح كرد، اما هانتر علاقه اي به آن نشان نداده بود. در سال 1775جنر در زمينه عقايد روستاييان گلاسترشر در باره آبله به تحقيق پرداخت. تا سال 1780 دريافت كه دو نوع آبله گاوي وجود دارد، و فقط يكي از آنها از آبله پيشگيري مي كند. همچنين تعيين كرد كه نوع موثر آبله گاوي تنها وقتي اثر محافظتي دارد كه در مرحله خاصي از بيماري منتقل شود.
جنر به پرنده شناسي، زمين شناسي، موسيقي و سرودن شعر علاقه داشت، ولي در سال 1792تصميم گرفت علاقه خود را منحصراً به پزشكي معطوف كند و بدين ترتيب، دكتراي پزشكي خود را از "سن اندروز"گرفت.
چون موارد آبله گاوي در منطقه سكونتش اندك بود، فرصت چنداني براي آزمودن نظريه هايش نداشت. مقداري از مايع درون تاولهاي ( يا"آبله" ) دست شيردوشي را كه به آبله گاوي مبتلا بود بيرون كشيد و آن را به لندن برد تا به پزشكان آنجا نشان دهد. اما آنان باز هم به اهميت نظرياتش پي نبردند. با اين حال، در ماه مه سال 1796 پسر هشت ساله اي را به نام "جيمزفيپس"با مايعي كه از تاولهاي آبله گاوي دست شيردوش خارج كرده بود، مايه كوبي كرد. دو ماه بعد، با دقت ، مايع آبله را به پسرك تلقيح كرد و همان طور كه پيش بيني كرده بود، پسرك دچار آبله نشد.
انسان تعجب مي كند كه چطور جنر توانست پسرك و والدينش را براي انجام چنين كار خطرناكي متقاعد كند. شايد درآن موقع همه گيري آبله در منطقه به وجود آمده بود. در اين مورد يك توجيه احتمالي در مبحث ايمني دايرة المعارف بريتانيكا آمده است:"تا قبل از كشف واكسن آبله در سال 1796،مردم را با تزريق مايع به دست آمده از ترشحات پوستي مبتلايان، ايمن مي كردند. برخي از افرادي كه بدين ترتيب مايه كوبي مي شدند آبله مي گرفتند، اما وحشت از اين بيماري آن قدر زياد بود كه بسياري ترجيح مي دادند به جاي ابتلا به شكل طبيعي آبله كه اغلب اوقات كشنده بود، به بيماري تلقيح شده كه احتمال مرگ و مير بر اثر آن كمتر بود، مبتلا شوند".
نتيجه مطلوبي كه در فيپس به دست آمد براي جنر بسيار دلگرم كننده بود، اما قبل از آنكه موفقيت خود را اعلام كند، صبر كرد تا آزمايش دومي انجام دهد. اين آزمايش دو سال بعد انجام شد، چون موارد آبله گاوي در گلاسترشر موقتاً به صفر رسيد.
پس از دومين مايه كوبي موفقيت آميز آبله گاوي و ايمن سازي عليه آبله، جنر براي اعلام كشفش رساله اي آماده كرد. اما تصميم گرفت نخست به لندن برود و شيوه اش را در آنجا تكرار كند. ولي در مدت سه ماهي كه در لندن اقامت داشت كسي را پيدا نكرد كه جرئت تن دادن به مايه كوبي را داشته باشد. اما همين كه به خانه اش بازگشت، "هنري كلاين"كه از پزشكان برجسته بيمارستان "سن توماس"در لندن بود، چندين مايه كوبي را با موفقيت انجام داد، و جامعه پزشكي را از كارايي آبله گاوي در پيشگيري از آبله آگاه ساخت.
اما بروز دو مشكل متفاوت باعث شد كه پذيرش روش ايمن سازي جنر باز هم به تأخيربيفتد. از يك طرف جراح معتبري به نام "ج . اينگنهاوز"آن را به شدت مورد انتقاد قرار داد و براي مدتي ديگران را نسبت به آن بدبين ساخت. از سوي ديگر پزشك تندرويي به نام "جورج پيرسون"سعي كرد اعتبار كشف ايمن سازي را بي آنكه دانش يا تجربه اي كافي در اين زمينه داشته باشد، از آن خود سازد، و ماده مايه كوبي آلوده اي تهيه كرد كه باعث بروز تاولهايي شبيه آبله مي شد. جنر ثابت كرد كه واكسن پيرسون آلوده بوده است و خبر موفقيت استفاده از مايع خالص آبله گاوي به زودي در سراسر جهان منتشر شد.
جان ميليونها نفر با استفاده از پني سيلين ، سولفا تيل آميد ،و داروهاي باكتري كش مشابه نجات يافته است . اما شايد با اثر پيشگيري كننده ايمن سازي – كه از ديگر اكتشافات تصادفي است – جانهاي بيشتري نجات يافته باشند.
تا پيش از سده نوزدهم يكي از بزرگترين بلايايي كه دامن گير بشرمي شد آبله بود . تنها دو بيماري، يعني طاعون و مالاريا ، به اندازه آبله قرباني داشته اند . چگونگي مبارزه با مالاريا با استفاده از كينين و داروهاي ضد مالاريا انجام مي شد حشره كشها نيز در حذف پشه هاي ناقل بيماري مفيد واقع شدند . پس از آنكه مشخص شد عامل انتقال طاعون ككهاي بدن موش هستند ،اين بيماري نيز سر انجام در مناطق توسعه يافته جهان با انجام اقدامات بهداشتي مهار شد .شهرت ادوارد جنر به دليل آشنا كردن جهانيان با واكسني است كه جان ميليونها نفر را از مرگ شوم ناشي از آبله رهانيده و چندين ميليون نفر ديگر را از ظاهر زشت و وحشتناكي كه بر اثر ابتلا به اين بيماري ايجاد مي شود ، نجات داده است .
در سال 1949 آخرين مورد آبله در ايالات متحده ، ودر سال 1977 آخرين مورد تاييد شده سراسر جهان در سومالي گزارش شد. ادوارد جنر درسال1882ميلادي درگذشت.