غزل بسیارمعروفی از شاعر توانای ایران
حافظ شیرازی
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشقآسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها
به بوي نافه اي كاخر صبا زان طرهبگشايد
زتاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد مي دارد كه بربنديد محمل ها
به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالكبي خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل
كجا دانندحال ما سبكباران ساحل ها
همه كارم ز خود كامي به بدنامي كشيد آخر
نهان كي ماند آن رازي كز او سازند محفل ها
حضوري گر همي خواهي از او غايب مشو حافظ
متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها